Sunday, June 25, 2006

حسرت،عشق گمشده،تعارض درونی؟
آیا همه آنچه در پستهای پیشین آمده است ، حول این سه محور میگردد؟
آیا میتوان گفت آنچه من مینویسم یا میاندیشم یا به زعم تو آنچه حرف من است منفک از دید من نسبت به پیرامون منست؟
بی شک حرف من چیزی جز تاثیر محیط پیرامون بر وجود من نیست حال بماند که این تاثیر تا چه اندازه باعث اغتشاش دید من نسبت به اطرافم شده است
اینچنین تصور می کنم که با بیان مشروح دریافت خویش، در جهت به ابتذال کشاندن مفاهیم حرکت خواهم کرد
نمی توانم درک کنم که منظور از"تکامل شعر به نثر" چیست،تکامل کیفی یا کمی؟
کدام شعر به کدام نثر؟ من مدعی خلق اثر نیستم ، تصاویر و فضاهای ذهنی من ، قالب نوشتاریی اینچنین را بر من تحمیل می کند
...

Wednesday, June 21, 2006

مسیح سییرا مائسترا
مصلوب بر دیواری زرداب بسته

کافه متروک

در امتداد گذرگاهی بی نقشه

Monday, June 19, 2006

نقره داغ شرم بر تنم
در غروب نا بهنگام چشمانت

Thursday, June 15, 2006

سکون سرد

افسون نافذ شب سپید
و
انعکاس مرثیه اشباح در
نور حزن آلود برف

Twilight

Wednesday, June 14, 2006

ساقه نو ، با آن تن نازک
چه قاطعانه در انکار تلخی من
روییده است
موتیف تاریک ، زایشگر فضایی بی نشان
مرد تلخ
سر فرو برده در گریبان ، سنگفرش سیاه و واپسین باران
سودای هماغوشی در این فضای بی نشان
همهمه ای گنگ، مونوتون مرگ
هووم م م م...چیزی شبیه وز وز سرد فلورسنت یا صدای خفیف الکتروموتور در سردخانه بیمارستان
زنی خفته ، نالان
ومن در این شب کشدار ، روی کاناپه ، مچاله در ملافه ، زنده به گور میشوم

Tuesday, June 13, 2006

خانه منتظر را غبار فرو پوشاند
چشم از من برگیرید